یاسمن یاسمن ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره
محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

فرشته های ناز زندگی ما

پارسا و...

سلام دوستان عزیزم   امیدوارم شب یلدای خوب و خوشی را در کنار خانواد ه عزیزتون داشته باشید   اون چیزی که دست پارسا میبینید یاسمن دوخته(این اولین باریه که یاسمن نخ و سوزن دستش گرفته) البته طفلک یاسمن اون و دوخت و داد دست داداشش گفت داداشی برو بازی کن این یه کیفه پارسا هم از دستش گرفت و رفت دیدم یاسمن بهش می گه نچرخون دستش پاره میشه ها یه دفعه دیدم پارسا می گه( ادی می خوم ادیت بدیره)اتیش بگیره بعدش( ادی الان ادیت می دیره) فکر کردم  اخه یعنی چی چرا این پسر به فکر اتیش زدن افتاده از یاسمن پرسیدم داداشت میگه اتیش بگیره گفت اره مامان برا قلیون اتیش درست می کنه خدای من نه تو خانواده من قلیون کش هست نه ...
30 آذر 1392

امروز...

سلام دوستای گلم  امروز ما رفتیم  زیارت امامزاده مبرقع از فرزندان امام جواد (ع) خیلی با صفا بود جاتون خیلی خالی بود اما یاد همه دوستان عزیزم بودم همه دوستان عزیزم که منتظر نی نی هستند الناز جون مامان خانومی عزیز معصومه جان کنجد عزیزم  مائده جان  رزای عزیز و همه اونای که منتظر نی نی هستندو همه  دوستان عزیزم اینجا ارزو می کنم به تمام ارزوهای دلتون برسید  دوستتون دارم     حالا بقیه عکسها اینجا مرقد مطهر دختر امام جواد ع و نوادها ی امام جواد هستند که معروف است به چهل اختران ودر قسمت انتهای مرقد مطهر امام زاده مبرقع از فرزندان امام جواد (ع) پ.ن.دیشب ما مهمون داشتیم محمد پارسا می...
29 آذر 1392

بلاخره برف اومد

هورا بلاخره برف اومد خدا کنه تا صبح بباره الان بچه ها خوابند وقتی بیدار بشند خیلی خوشحال میشند  خدایا شکرت ایشالاه تا صبح همینطور بباره   ...
28 آذر 1392

شیطونیای یاسمن و پارسا

سلام دوستان عزیزم الان که اینجا نشستم دو سه بار یاسمن اومد و رفت می دونم دارند یه کارای با همکاری هم می کنند پارسا هم یه دو سه باری اومد یه لقد بهم زد و رفت و فضولی یاسمن که (ادی داره خورد می کنه)ابچی داره خورد می کنه گفتم چی و گفت( ککو)کیک و د وسه بار یواشکی رفتم دیدم دارن یه کارای می کنند چیزی نگفتم صدای یواش حرف زدنشون میاد و گاه گاه سرک کشیدن پارسا داخل اتاق و چه همکاری می کنه صداشم نمیاد الان یاسمن اومد مامان ما می خواهیم کیک بخوریم کیکا کجاست گفتم کجاست بعد رفتنش رفتم اتاق گفتم خیلیم به حال خودشون نزارم وبا این صحنه روبرو شدم  اینا خرابکاری چند روزه پیشه اینا برا صبح امروزه پ.ن. مطلب بالا...
27 آذر 1392

تلخ شیرین غم انگیز

   سلام  دوستان عزیزم دیروز تو وبلاگ مائده جون یه تصویری دیدم که دلم و به درد اورد یادم که میافتاد اشکم در میومد اگه دوست داشتید برید ببینیدادرس وبلاگشون  http://montazeret.niniweblog.com / یه بچه که مادرش دچار مرگ مغزی شده و بچش داره ازش تغذیه می کنه خدایا تصورشم درد اوره انشالاه خدا به خاطر دل این بچه شفای کامل بهش بده بعداظهر که  همسرم اومد خونه براش تعریف کردم خیلی ناراحت شد بعد گفت حالا بزار من یه چیز تعریف کنم امروز تو روزنامه همشهری دیدم  و حالا ماجرا      یه اقای شب ها خوابش نمی برده میره پیش یه رمال تا براش فکری کنه اون اقای رمال بهش می گه برو غسال خونه پیش یه اق...
26 آذر 1392

خدا

    کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت، سفری بی همراه، گم شدن تا ته تنهایی محض، یار تنهایی من با من گفت: هر کجا لرزیدی، از سفرترسیدی، تو بگو، از ته دل من خدا را دارم..     ...
25 آذر 1392

عزیز دلم پارسا...

سلام دوستان عزیزم ارزو می کنم در کنار خانواده های محترمتان این روزهای سرد زمستان را به سلامتی سپری کنید اینجا که فقط سرده و کمی بارون اومده هنوز در حسرت یه برف قشنگ موندیدیم اومدم تا راجب  ماجرای شیرینی که با پارسا داشتم بنویسم پارسا هر روز صبح که از خواب بیدار میشه مثل یه پسر خوب و خوش اخلاق بیدار میشه بعد صدام میکنه مامان تا برم پیشش منم زود می رم بعد می گه مامان بخوابیم یکم بازی بازی در میاره وبعد بلند میشه اما دیروز با گریه بیدار شد برا اولین بار هر چی می گفتم چی شده  مامان می گفت مامانم و می خوام بهش می گفتم من مامانتم اما توجه نمی کرد   نگران شدم یعنی چی شده تو این فکرا بودم  که یه دفعه  همچین...
22 آذر 1392